جدول جو
جدول جو

معنی تاس پله - جستجوی لغت در جدول جو

تاس پله
ظرف سفالی یا فلزی کوچک با کاربردهای گوناگون، نوعی پیاله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ لِ)
دهی است از دهستان گواور بخش گیلان غرب شهرستان شاه آباد که در 75 هزارگزی خاور گیلان و 18هزارگزی خاور گواور واقع است. ناحیه ای است سردسیر ودارای 100 تن سکنه که آب آن از رود خانه گواور تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و ذرت و شغل مردمش زراعت و گله داری است و راهی فرعی به جاده شوسه دارد. در تابستان حدود 100 خانوار از ایل کلهر برای تعلیف احشام و زراعت دیم به حدود این آبادی می آیند و زمستان به گرمسیر (ایوان) میروند. زیارتگاهی بنام بابا حیدر نزدیک این ده واقع و مورد احترام سکنۀ گوران است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پُ لَ / لُو)
قسمی از اقسام پلوها است
لغت نامه دهخدا
قسمی پلو. طرز تهیه آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیه نازک گذارده سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند در موسم هر ترشی از آن ترشی زنند
فرهنگ لغت هوشیار
((پُ لُ))
قسمی پلو. طرز تهیه آن چنین است که گوشت را ریزه ریزه کرده با دنبه و پیاز و قدری روغن هم داغ کرده در میان باطیه نازک گذارده، سرش را بسته و در وقت چلو دم کردن باطیه را ته دیگ گذارند و با ادویه دم کنند و اگر بخواهند، در موسم هر ترشی از آن تر
فرهنگ فارسی معین
ظرف سفالی یا فلزی کوچک که در موارد گوناگون مورد استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
کشمش پلو
فرهنگ گویش مازندرانی
قسمتی از جنگل که درختان آن بریده شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
خربزه ای که یک طرف آن رشد نکرده باشد، این واژه در مورد اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
غذایی از: ماست و پلو
فرهنگ گویش مازندرانی
تاولی که در اثر سوختگی ایجاد شود، مایه ای که قبل از زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی گیاه هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی که از تنه ی درخت ساخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ماهی اسپله، این ماهی به سبب دو زائده ی بلند دو طرف گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی که تنها از یک تیر چوبی بر روی رودهای کم عرض ساخته شود
فرهنگ گویش مازندرانی